آشوب دیوها ، رمان ، احمد ساجدین

چرا همیشه من پیروز بودم؟ وقتی می¬اندیشیدم، می¬دیدم که با دیگران هیچ تفاوتی نداشتم. از من تیزتر بودند. ولی نخستین نبودند. از من قوی¬تر بودند. ولی نخستین نبودند. بر خود  نمی¬بالیدم چون می¬دانستم که هیچ چیزم برتر از دیگران نیست. ولی نام من بر سر هر کوچه و برزن بود. می¬فهمیدم که آنانی که مرا می¬ستایند، خود را می¬ستایند. چیزی از آن¬ها در درون من است، که تنها در وجود من بال می¬افرازد... .

چرا همیشه من پیروز بودم؟ وقتی می اندیشیدم، می دیدم که با دیگران هیچ تفاوتی نداشتم. از من تیزتر بودند. ولی نخستین نبودند. از من قوی تر بودند. ولی نخستین نبودند. بر خود نمی بالیدم چون می دانستم که هیچ چیزم برتر از دیگران نیست. ولی نام من بر سر هر کوچه و برزن بود. می فهمیدم که آنانی که مرا می ستایند، خود را می ستایند. چیزی از آنها در درون من است، که تنها در وجود من بال می افرازد… .

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *