One thought on “فنجان های همسان، نوشته ی عبدالله مقدم ، ترجمه سمانه جمشیدی”

  1. شاید یکی از دلایل ناخودآگاهی که اشتیاقم را به نوشتن درباره فنجان‌های همسان برمی‌انگیخت این بود که با ظرافتی خاص، کودکانه‌ترین و بی‌گناه‌ترین بخش شخصیت مرا خشنود می‌کرد. بیشترِ ما به یاد داریم که چه‌طور در داستان‌های کودکی و آخر داستان را، به این امید که دنیا خلاصه از آنِ آدم‌خوب‌ها می‌شد و آدم‌بدها از صحنه‌‌ی روزگار محو می‌شدند، انتظار می‌کشیدیم. همان بعدی از همه‌ی ما که با همان باور و ایمان کودکی در پی آن است دنیا را جای امنی برای خود ببیند.
    حقیقت این است که خیلی از ما بزرگ‌ترها، به همان اندازه‌ی کودک درونمان، دوست داریم دنیا را جای قانونمند و امنی ببینیم؛ دنیایی که در آن عشق بر نفرت، خوبی بر بدی و بخشش بر انتقام پیشی می‌گیرد.
    با این همه، ورای این جست‌وجوی امنیت کودکانه، بخش بالغ شخصیت ما نیز آگاهانه و ناآگاهانه در پی آن است تا از اسرار آفرینش هستی و قوانین حاکم بر آن سر درآورد و تمایل درونی عمیقی در بسیاری از ما وجود دارد به اینکه هستی و قوانین آن را منظم و پیش‌بینی‌‌پذیر بداند.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *